داستان (5)

این داستان  داستان حضرت سلیمان ومورچه ها

      حضرت سلیمان نبی به لطف خدا قادر به شناختن زبان حیوانات بود. او روزی  به لشکریانش دستور داد تا برای جنگ با دشمنان از مسیری عبور کنند.از قضا در آن مسیر مورچگانی زندگی می کردند.رئیس مورچگان چون صدای پای اسبان را از دور شنید به مورچگان تحت فرمانش دستور داد که هرچه زودتر آنجا را ترک کنند و الا لشکر سلیمان ، چون متوجه نیستند آنها را له می کنند.

     حضرت سلیمان چون این را شنید تبسمی زد،خدارا شکر کرد برای آنکه این توانایی را به او داده که زبان همه موجودات خدا را بلد باشد پس آنگاه به لشکریانش دستور داد  راه خود را کمی کج کنند.تا مبادا مورجگان در زیر پای لشکرش له شوند.

حافظ شاعر بزرگ ایزان در این مورد می گوید:

سلیمان با آن همه حشمت نظرها بود بامورش

داستانهای قرآنی(5)

داستان های قرآنی(4)

داستان های قرآنی 3

داستان های قرآنی2

داستان های قرآنی1

داستان یک معلم

سلیمان ,دستور ,چون ,لشکریانش ,مورچگان ,له ,حضرت سلیمان ,دستور داد ,به لشکریانش ,لشکریانش دستور ,که زبان

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بحران mer30dl نیک فیلم دانلود پلان معماری, نقشه, عمران ماجراهای من و خودم! گاهِ رهايي minurayanehq faslekhazanri . کتابخانه عمومی شهید مطهری مشهد